#ملورین_پارت_79


شایان-اومده بود تا شاید بتونه کمکمون کنه.

آرمیس-ولی چجوری؟

شایان ضبط رو روشن کرد و شیشه ی طرف خودش رو پایین داد.

شایان-خودمم نمیدونم ، بهتره فعلا راجبش فکر نکنیم.

هوای تازه که به صورتم خورد، احساس سرخوشی و سرزندگی کل وجودم رو پردکرد.حق با شایان بود، دوست نداشتم فعلا چیزی راجب این مسائل بشنوم.

صدای آهنگ کل ماشین رو پر کرده بود و سکوت سهمگین فضا رو می شکست.



جان جان یک دم بمان تا قلب من رامت کند

آنچه دارد جملگی یک باره برنامت کند

دیده ام در هر غروب ساحل دریا تورا

من تو را اینجا تو را آن جا تورا هرجا تورا

نوبتا شیرین رخا ابرو کمندا نازنین

روی همچون ماه خود در جام چشم هایم ببین

چشم اگر این است و ابروی ناناز و عشوه ای

خالقا پروردگارا مرحبا ای بهترین

خالقا پروردگارا مرحبا ای بهترین...



(قسمت*حامد همایون*)

وهرام زیر درخت تنومندی یه جای دنج ماشین رو نگهداشت.

همه پیاده شدیم.

romangram.com | @romangram_com