#ملورین_پارت_73


حس کردم چیزی از بدنم رد شد. احساس بدی داشتم٬ حالت تهوع عجیبی که داشت از پا درم می آورد. زانوهام خم شد و با ضعف روی زمین افتادم و تمام محتویات معدم که انگار فقط خون بودم بالا آوردم.

سرم گیج رفت و اطراف رو تار دیدم و چیزی طول نکشید که کامل روی زمین افتادم و دیگه چیزی حس نکردم.

با سردرد و حالت تهوع بدی چشمام رو باز کردم. هنوز هوا تاریک بود٬ سرم رو چرخوندم و باچشم هایی که هنوز تار می دید اطرافم رو با دقت نگاه کردم.

اینجا اصلا آشنا نبود.

به سختی بلند شدم و ایستادم لحظه ای سرم گیج رفت دستم رو بالا آوردم و اولین چیزی که به دستم اومد رو گرفتم.

شاخه ی یه درخت بود. چند بار پلک زدم و یک دستم رو روی سرم گذاشتم. دیدم داشت واضح و واضح تر می شد.

نه خدا من! اینجا کجاست!

جنگل...امکان نداره من٬ من همین الان توی باغ ویلا بودم.

ولی این درخت های بلند و سربه فلک کشیده با تنه های قطور که در فاصله های نزدیک به هم بودن شباهتی زیادی به اعماق جنگل داشت!

اطرافم رو با دقت بیشتری نگاه کردم. تا چشم کار می کرد٬ درخت بود و درخت.

سرم رو بالا گرفتم و به آسمون که از لابه لای درخت ها به چشم می خورد نگاه کردم٬ ماه نقره ای که نیمه بود ثانیه ی کوتاهی از بین ابر ها پیدا می شد و نور کم ولی دلنشینش رو به جنگل می تابوند.

هوا به شدت سرد شده بود و من فقط یک تاب و شلوارک تنم بود.

شونه هام رو بغل کردم و دستم هام رو به آرومی روی شونه هام می کشیدم تا شاید یکم گرما به بدنم نفوذ کنه ولی دریغ از مقدار خیلی کمی گرما که روح یخ زدم رو سیرآب کنه...

ترس وحشیانه به قلبم حمله کرده بود و هرلحظه سعی داشت تمام وجودم رو تسخیر کنه.

باید از این جنگل لعنتی بیرون می رفتم٬دوست نداشتم خوراک حیوانات درنده اینجا بشم.

با پاهای سست٬ بی هدف شروع به راه رفتن کردم. بدنم به شدت ضعف داشت و به سختی پاهام رو روی زمین می کشیدم.

چند دقیقه بیشتر نبود که درحال حرکت بودم.

حس کردم صدای خش خشی از پشت سرم میاد٬ مثل اینکه موجود زنده ای داشت تعقیبم می کرد و به آرومی پشت سرم قدم بر می داشت. ترسیده به سختی آب دهنم رو قورت دادم و با چشم هایی اشک آلود سرم رو چرخوندم٬ هرلحظه منتظر بودم حیوون درنده ای٬ بهم حمله کنه و بدن خستم رو تیکه تیکه کنه.

چیزی پشت سرم نبود ولی حاضرم قسم بخورم که کسی پشت سرم بود.

سعی کردم با نفس عمیق کشیدن یکم از استرس وجودم رو کم و ترس رو از دلم بیرون کنم.

romangram.com | @romangram_com