#ملودی_زندگی_من_پارت_60

ملینا: خیلی خوشتیپه.

- کی؟

عطیه: من! خب پسره دیگه. خیلیَم خوشگله. اما دقیق نتونستم ببینمش چون سریع رفتین وسط.

سولماز: ملودی من هنوز می گم اینو یه جا دیدیم.

- ولش کن. بچه ها بذارین بگم چه شکلی بود.

بچه ها ذوق زده گفتن:

- بدو بگو.

- ظاهرش که خوب بود. لبای برجسته ای داشت. بینی خوش فرم و آبرو های پرپشت و موهای مشکی. وویـــی!

بچه ها گفتن:

- چی شد؟!

- چه چشمایِ خوش رنگی داشت لامصب! خاکستری بود و دور چشمشم مشکی بود.

هینی گفتم و با دست به پیشونیم زدم.

- اوه، سولماز؟

سولماز: چیـه؟ ترسیدم بابا!

- راست گفتی. مطمئنم منم یه جا دیدمش.

سولماز: دیدی گفتم اما نمیدونم کجا دیدیمش.

خیلی برام آشنا بود اما هر چی فکر می کردم به ذهنم نمیرسید که کجا دیدمش.

یه دفعه یه چیزی به ذهنم رسید. فهمیــدم ...

سولماز: اهــا یادم اومد ملودی.

- منم همینطور. سولماز یعنی خودشه؟

سولماز:آره . ملودی خود خودشه.

شرم زده گفتم:


romangram.com | @romangram_com