#ملودی_زندگی_من_پارت_12
- باشه.
بعد از جمع کردن وسایل از رو زمین بلند شدم و گفتم:
- اینم از این. دیدی چه زود جمع شد؟
-آره . مرسی.
لبخند زدم و گفتم:
- خواهش می کنم. افتخار آشنایی با کی رو دارم؟
- سولماز امینی هستم.
دستمو به طرفش دراز کردم و گفتم:
- منم ملودی هاشمی تهرانی هستم. خوشوقتم.
دستش و در دستم فشرد و گفت:
- منم همین طور.
بدون هیچ حرفی به راه افتادیم.
سولماز: ملودی چند سالته؟ من بیست و سه سالمه.
- بیست و یک. اِ جدی؟ پس بزرگتر از منی.
سولماز:آره. با من راحت باش. میتونی سولماز صدام کنی.
- باشه. سولماز به منم بگو ملودی. من اینطوری راحت ترم.
سولماز: باشه. من گیاه شناسی میخونم. تو چطور؟
- ژنتیک.
سولماز: چه جالب! حالا بیا بریم تا دیرمون نشده.
****
romangram.com | @romangram_com