#ملیسا_پارت_157

- این جا چه خبره؟
قبل از این که ماموره حرفی بزنه، شرخرای بدیعی با نیش باز گفتن:
- چک برگشت خورد.
- هنوز مهلت دوهفته ای تموم نشده.
- مهندس بدیعی به پولش احتیاج داره، الان می خواد.
به قیافه ی چندش شرخر نگاه کردم و گفتم:
- یعنی چی؟ مرده و حرفش.
دستش رو به نشونه ی "برو بابا" تکون داد و بابا با قیافه ی دمغ رفت تا آماده بشه و باهاشون بره.
باید بدیعی رو می دیدم و باهاش حرف می زدم. سریع شماره ی اقای ملکی رو گرفتم و تموم جریان رو براش شرح دادم. سریع آماده شدم و به سمت آدرسی که ملکی بهم داد راهی شدم. مامان به خاطر قرصای خواب آوری که خورده بود از جریان خبر نداشت. قبل از رفتنم پیش مامان متین رفتم و خواهش کردم یه سری به مامان بزنه و بهش بگه من و بابا رفتیم دنبال تهیه ی پول.
منشی بدیعی با لحن عادی گفت جلسه داره و من هم چون وقت قبلی نداشتم نمی تونم ببینمش، بعد هم با کمال پررویی گفت برای سه شنبه ی هفته ی بعد بهم وقت ملاقات می ده.
- ولی من حتما باید ببینمشون.
- شرمندم.
فکر این که بابا الان تو بازداشتگاه باشه دیوونم می کرد. یه کم باهاش چونه زدم و دیدم نخیر، خانوم الان رگ وظیفه شناسیشون بالا اومده و خبری از وقت ملاقات نیست. آبدارچی شرکت واسش چایی آورد و من با یه لنگ انداختن واسش، باعث ریخته شدن چایی ها روی میز و لباس خانوم شدم.
یارو سریع به سمت دستشویی دوید و من هم با استفاده از فرصت پیش اومده، خودم رو توی اتاق بدیعی پرت کردم. به مرد کچل و چهل و پنج، شیش ساله ی مقابلم سلام کردم.
در حالی که از ورود ناگهانی من شوکه شده بود گفت:
- معلوم هست این عنایتی چه غلطی می کنه؟ گفته بودم کسی رو تو نفرسته.
به اطرافم نگاه کردم. خبری از جلسه نبود و جز خود بدیعی حتی یه مگس هم تو اتاق نبود.
خوبه تو شرکت ها جلسه برگذار میشه، وگرنه برای دست به سر کردن مراجعین چه بهونه ای به جز جمله ی معروف "الان رییس جلسه داره" داشتن؟
سریع گفتم:
- آقای مهندس، من احمدی هستم. در رابطه با موضوع چکای بابا ...
وسط حرفم پرید و گفت:
- می دونم چی می خواین بگین. موضوع اینه که من خودم بدجور پول لازمم، خودم هم یه جورایی تو آستانه ی ورشکستگیم.
- من فقط ازتون می خوام رو حرفتون بمونید و دو هفته ی کامل به ما ...
- نمی تونم، اصرار نکنید. من خودم یه دنیا مشکل دارم، تحت فشارم، فردا یه چک سنگین دارم.
- اما ...
- خانوم محترم، من واقعا واسه پدرتون متاسفم، اما به ضرر کردن من هم راضی نباشین.

@romangram_com