#ملیسا_پارت_155
- نمی دونم.
گیجیم رو که دید، با نگرانی گفت:
- ملیسا عزیزم، حالت خوبه؟
- نه متین، خوب نیستم. از یه طرف نمی تونم راحت زندگی خودم رو بکنم و خودخواه باشم در عوض بابای بیچارم بیفته زندان، از طرف دیگه نمی تونم ازت دل بکنم. من ... من واقعا زندگی رو بدون تو نمی خوام.
لبخند شیرینی زد و چشماش خوشگل درخشید.
- منم زندگی رو بدون ملیسا بلا می خوام چی کار؟ هان؟ بهتره به جای غصه خوردن یه تصمیم عاقلانه بگیری.
- نمی تونم عاقل باشم، من هیچ وقت عاقل نبودم.
- من قبولت دارم ملیسا، هر تصمیمی که بگیری، حتی اگه ... اگه ...
نتونست ادامه بده و سریع از خونمون خارج شد. خدایا چرا همه چیز این طوری شد؟ اونم حالا، حالا که مطمئنم عاشق شدم. گوشیم زنگ خورد. با دیدن اسم "کنه" روی گوشیم، اخم کردم.
آرشام پر انرژی گفت:
- سلام عشقم.
- چی می خوای؟ تو که همه ی حرفات رو زدی.
-اوم، تو رو می خوام. حرفام رو کامل نزدم.
- منتظرم.
- ملیسا، دلم برات یه ذره شده.
پوفی کشیدم.
- اگه برای گفتن این چرت و پرتا زنگ زدی سرم شلوغه.
عصبی شد، این رو از نفساش که تند شد فهمیدم.
- به هم می رسیم خانوم. برای این زنگ زدم که یه سری شرایط رو برات بگم. من ده میلیارد رو به عنوان زیر لفظیت، همین که بله رو دادی به حسابت می ریزم و در عوض بابا جونت باید اندازه ی دو برابر همین پول، به من چک و سفته بده تا یه وقت دخترش نخواد شیطونی کنه. اوم، دوست ندارم خر فرض شم.
خیلی خودم رو کنترل کردم که بهش نگم "تو خر هستی، فقط خودت، خودت رو آدم فرض کردی.
- زیر لفظی رو قبل از بله دادن به عروس می دن. من باید برم، خداحافظ.
گوشی رو قطع کردم و هزار بار لعنتش کردم.
هنوز چند دقیقه از قطع گوشی نگذشته بود که پیغام داد.
"چون ممکنه عروس خانوم زیر لفظی رو بگیره و بله نده نچ، من زیر لفظی رو بعد از بله دادن می دم."
جواب دادم:
"لعنت به خودت و زیر لفظیت!"
@romangram_com