#مرد_یخی_پارت_86


یا الله مجتبی که به گوششون رسید ...

-بیا داخل مجتبی جان

مجتبی با رنگ پریده اومد داخل و سلام آرومی داد ...بعد هم وسایل رو روی میز گذاشت و رفت

همین که مجتبی کامل از آشپزخونه خارج شد، افسون با صدای آروم و نگرانی پرسید:

-میگم به نظرتون حال پسر عمو خوب بود ؟

انیس خانم با غصه سری تکون داد:

-چی بگم عزیزم! حتما دوباره قلبش اذیتش کرده

صداش این بار رنگ غم گرفت:

-دیشب برام گفت مریضه اما برام جای سواله! یعنی هیچ درمانی واسه بیماری اش نیست؟

-چرا دخترم راه حلش پیوند قلبه که مجتبی زیر بار نمی ره ! می دونی تا حالا چند بار پدربزرگت اصرار کرده تا اون اجازه عمل بده اما پسر یه دنده میگه نه که نه! مرغم یه پا داره! رسما داره خودکشی می کنه! یونس و ایمان تا حالا نتونستند حریفش بشند

romangram.com | @romangram_com