#مرد_یخی_پارت_85
-پس این همه غذا رو برای کی درست می کنید ؟!
-خب عزیزم برای شما درست می کنم دیگه! زشته از آقا ارمیا ...می ترسم اگه یه نوع غذا جلوش بذارم ناراحت بشه ...ما خودمون عادت به چند نوع غذا نداریم اما این بار می خوام سنگ تموم بذارم !
لبخندی به صدای پر از استرس انیس خانم زد ... خیلی مودبانه و مهربون ازش خواست این کار رو نکنه
-ممنون که انقدر به فکر ما هستید ! اما ارمیا اون آدمی نیست که شما فکر می کنید ! واقعا این همه غذا اسرافه !مطمئنا هیچ کدوم از ما نمی تونیم بیشتر از یکی دو نوعش رو بخوریم و بقیه اش حروم میشه! از لطفتون ممنونم اما به نظرم فقط پلو و مرغ همراه سیب زمینی و آش و سالاد کافی باشه!
-اما افسون جون می ترسم همسرت فکر کنه ما مهمون نواز نیستیم یا اینکه داریم بهش بی احترامی می کنیم
ویلچرش رو برد درست جلوی پاهای انیس و دست های نرمش رو تو دست گرفت ...چشم های مشکی اش رو تو چشم های درشت و خاکستری انیس خانم دوخت :
-من که گفتم ارمیا اون آدمی نیست که شما فکر می کنید! درسته مغروره ...درسته لباس هاش خیلی گرون قیمته اما شکم پرست نیست ! در ضمن ما هم که نمی خواهیم غذای بدی جلوش بذاریم پس ازتون میخوام انقدر خودتون رو اذیت نکنیدو آروم باشید
انیس خانم لبخندی زد و خم شد سمت صورت افسون ...با مهربونی بوسه ای رو صورتش کاشت
-دختر تو یه فرشته ای! وقتی حرف می زنی کلا از هر کلمه ات کلی آرامش می باره!...باشه گلم حرفت رو قبول می کنم !
جواب افسون یه لبخند مهربون و از ته دل بود
romangram.com | @romangram_com