#مرد_یخی_پارت_16
-حتما طاهاست ! من برم درو باز کنم
افسون هم شال آبیش رو سر کرد و به مسیر رفتن دوستش چشم دوخت ! نمیخواست با طاها روبه رو بشه بدجور دلش شکسته بود، اما میدونست چاره ی دیگه ای نداره!
شیده بی هوا در رو باز کرد اما با دیدن شخص رو به روش خشکش زد !ده دقیقه از رفتن شیده می گذشت اما هنوز خبری ازش نشده بود
افسون با نگرانی ویلچرش رو سمت در ویلا برد
دلشوره امانشو بریده بود ... با خودش فکر می کرد :
"اگه طاها پشت دره پس چرا انقدر طولش دادند..."
یه لحظه یاد اتفاق اونروز افتاد ...نکنه بازم همون مرد سراغ شیده اومده باشه!
به خاطر موضوع پدرش، شیده هنوز وقت نکرده بود بره دنبال شکایت و ...
وقتی از دور دید شیده کنار دیوار نشسته و دستهاشو رو سرش گذاشته با قدرت بیشتری چرخ های ویلچرش رو لمس کرد ...
صدای آروم و نگران افسون، شیده رو از عالم رویا بیرون کشید:
romangram.com | @romangram_com