#مرد_یخی_پارت_128
آرشام بدون توجه به حرف های ارمیا باز هم حرف های این چند روزش رو تکرار کرد
-ارمیا انقدر کله شق نباش از کجا میدونی افسون تو اون فیلم راجب تو حرف میزد ؟!
ارمیا آه بلندی کشید :
-مگه مردی غیر منم تو زندگی افسون هست؟ ...کلمه به کلمه حرف هاش یادمه اون تو اون فیلم گفت از من خوشش نمیاد ...همیشه فقط به عنوان یه دوستی ساده به رابطه مون نگاه کرده...حالا فهمیده لیاقت دوستی رو نداشتم !می دونی من از افسون می گذرم و می بخشم اش چون همون مدت کمی که پیش ام بودکلی درس زندگی بهم یاد
داد...من میرم با خاطراتش روز رو شب کنم و شب رو روز...
ارمیا داشت همینطور پشت سر هم برای آرشام دلیل میاورد که چرا باید بره
اما آرشام یه کلمه از حرف های دوستش رو نمی شنید، چون تمام حواسش پرت پسر پشت سر ارمیا بود
پسر با ایما و اشاره به آنیا علامت می داد تا بهش شماره بده !
آرشام یه دور از پایین به بالا پسر ریش پروفسوری رو آنالیز کرد
قد بلند ... هیکل توپر ...لباس های مارک دار و عینک طبی بزرگ روی چشم
romangram.com | @romangram_com