#مرد_یخی_پارت_119


-اروم باش داداش به خدا فکر کردم بهت بگم بدتر بهم می ریزی

جوابش مشت محکمی بود که سمت چپ صورتش خوابید

از شدت درد آخ بلندی گفت و تو خودش جمع شد

ارمیا بدون توجه به درد کشیدن آرشام سمت لباس هاش رفت و سریع شروع به پوشیدن کرد

-آخ لعنتی توکه توبه کرده بودی آدم بشی باز که زنجیر پاره کردی!

صدای ارمیا از بین دندون های کلید شده اش بلند شد :

-توبه کردن رو موکول می کنم به بعد از پیدا کردن افسون! فعلا باید حال طاها رو جا بیارم! شایدزورم به ایزدی نرسه! اما اون جوجه دکتر عددی نیست ...توهم به جای آه و ناله بلند شو که خیلی کار داریم! ارمیا ماشین رو نزدیک ویلای طاها نگه داشت ...همین که دید آرشام می خواد در رو باز کنه سریع مانع شد

-کجا میری؟! باید فعلا بمونیم اینجا وضعیت رو بسنجیم! تو یه موقعیت مناسب میریم داخل

سرش رو به صندلی تکیه داد و چشم دوخت به در ویلا

-خوبه عقلت کشید بریم این ماشینت رو برداریم!چون شیشه هاش دودیه کسی متوجه ما نمیشه !

romangram.com | @romangram_com