#مرد_نفرین_شده_پارت_59


سوگند:خودت خوب میدونی

چی میشه.

این رو گفت و خواست از

وان بیرون بیاد که نذاشتم و

خودمم توی وان رفتم.

با تعجب نگاهی بهم انداخت

که نگاهش رو بی جواب گذاشتم

و بعد دستم و تو آب بردم و یه

مشت آب برداشتم.

معلوم بود هنوز متوجه قصدم

نشده.چون هیچ عکس العملی

از خودش نشون نمیداد و

همچنان صمم بکم بهم نگاه

میکرد.

سریع آبی رو که تو مشتم بود

رو روی صورتش خالی

کردم.

با شوک نگاهم کرد و بعد هم

منفجر شد:چیکار کردی تو؟؟

همه ارایشم رو خراب کردی.

لبخند ژکوندی زدم و چیزی

نگفتم....

********* ****** ****** ******* ******************************

واسه امروز کافی بود


romangram.com | @romangram_com