#مرا_دوباره_آغاز_کن_پارت_90
-حالت خوب نیست ساغر؟
-نه خوب نیست، تا وقتی شوهرم امار اب خوردن زندگیمو میزاره کف دست مادرش حالم خوب نمیشه.
اینبار توران غرید:من کی امار زندگیتو گرفتم دختر جون خجالت بکش
-ببینید من شمیم نیستم مثل کبک سرم و بکنم تو برف.حواسم به همه چی هست علی الخصوص شما.
واژه ی شما را چنان با غضب گفت که توران بر خود لرزید:چشمم روشن دختره ی گستاخ حواست باشه داری با کی حرف میزنی؟
-یه سوال اگه همه ی این دخالتارو مادرشوهر دخترات تو زندگی دخترات کنن بازم این حرف و میزنی، دختراتو متهم به گستاخی میکنی.اره؟
-ببین دختره ی چشم سفید زن نیستم اگه بزارم اب خوش از گلوت پایین بره.
-فکر کردی حالا خیلی خوشمه، نه خانم جهنم به گندی زندگی من نیست، این اقا پسرتون تا دیروقت ور دل شما لمیده و چهار ماهه رفتیم سر خونه زندگیمون، دو ماهشو خوش بودیم.دو ماه بعدش گند بود مزخرف.
-بلد نیستی درست رفتار کنی تقصیر من ننداز.
-لابد به اون شمیم بدبختم همینارو گفتی،طفلی بدیای شوهرش و به پای خودش میزاشت.
-دلم خوش بود عروسم برادرزادمه، صدرحمت به هفت پشت غریبه اش.تازه میفهمم چرا ایرج طلاقت داد.
-چرا؟ اگه میدونستم قراره همچین مادرشوهری داشته باشم به پای ایرج و مادرشوهرم میفتادم...
-خفه شو و از این خونه برو بیرون.
-میرم ولی یادت باشه بلدم چه کنم، اومدم دوستانه ازتون بخوام پاتونو از تو زندگیم بکشید بیرون، ظاهرا" شما لایق مدارا نیستید.
و جوابش شد سیلی محکمی که عمه اش با نهایت سنگدلی روی صورتش کاشت، با خشم و بغض تنها گفت:به هم میرسیم.
romangram.com | @romangram_com