#مرا_دوباره_آغاز_کن_پارت_76
-ببین داوود بیمه داره.اینجا یه بیمارستان نیمه خصوصیه.بیان منتقلش کنیم یه بیمارستان دولتی کل هزینه هاش با وجود بیمه رایگان میشه.
شهریار کمی فکر کرد و عاقبت به سخن امد:فکر بدی نیست.اما کدوم بیمارستان؟
- فکر کنم بیمارستان ...مناسب باشه.
-پس به اون داداشت زنگ بزن تا ترتیب انتقالشو بدیم.
-الان بهش زنگ میزنم.
دامون با داوود تماس گرفت و قرار شد ترتیب انتقال شمیم به یک بیمارستان دولتی داده شود.
شهریار زودتر از انها از بیمارستان خارج شد، با رفتنش داوود به حرف امد:دامون به مادری نگی اومدیم بیمارستان.
-چرا؟
-خب من بهش قول دادم شمیم وطلاق بدم.
-چی میگی تو؟
-اینارو ول کن.من فعلا" نمیتونم شمیم و طلاق بدم،من احمق یه مهریه ی سنگین واسش گذاشتم یه اشنا گیر بیارم و بتونم از زیر مهریه اش در برم طلاقش میدم،
-من که گیج زدم.
-گیج نزن شهریار میتونه بشه قیم شمیم و درخواست طلاق بده، منم محکوم میشم مهریه بدم، اما من که حاضر نیستم واسه این مهریه بدم.
-این...یعنی کی؟
-شمیم، دختره ی احمق با خودکشیش ابرومو برده.
romangram.com | @romangram_com