#مرا_دوباره_آغاز_کن_پارت_74
-تو ام برادرشی.تو چرا نمیدی؟
-من مسئولیتی در قبالش ندارم تا وقتی شوهر داره.
-مگه یادت رفته دو دانگ خونه ات سهم الارث اونه.
-سهم الارثش بود.خودت شاهدی با میل و رصایت خودش به نامم کرد.حالام دیگه مال منه.
-تو که میدونی اون خوته حق شمیم.حقشو بده.
-تو ام که میدونی مهریه حق شمیم.مهریه شو بده.
-میتونه بلند شه شکایت کنه تا بهش بدم.
-خیلی پستی.
-نه به اندازه ی تو.
دامون که از بحث احمقانه و غیر قابل باور دو مرد کلافه شدی بود با صدای بلندی تقریبا" فریاد زد.
-بسه دیگه تمومش کنید متوجه شدید دارید چه ابروریزی به پا می کنید؟
دو مرد که تازه به خود امده بودند.با نگاهی شرم زده به اطراف سکوت کردند.وامون که از سکوت به وجود امده راصی بود با صدای ارامی پرسید:
-چی شده؟
-قراره شمیم و به عمل دیگه کنن.
-خب؟
romangram.com | @romangram_com