#مرا_دوباره_آغاز_کن_پارت_53
-شمام فروختید؟
-دلیل ملاقاتتون اینه؟
-نه خب ولی بهتره بریم یه جای خلوت حرف بزنیم.
-میخواین بریم تو کافی شاپ پاساژ ارگ به اینجام نزدیکه.
-نه اونجا خیلی شلوغه منم حوصله ی شلوغی بیش از حد ندارم.
-بریم کافی شاپ ارمان تو کسری.
-باشه.
غزل جهت حرکتش را به سمت کسری تغییر داد.خدا رو شکر کمی از حجم ترافیک کم شده بود بعد از مدتی به کافی شاپ مورد نظر رسیدن.فضای کافی شاپ ترکیب از رنگ نارنجی و مشکی بود البته بیشتر شامل رنگ مشکی میشد.فضا تاریکتر از معمول بود و رقص نورهایی که در جای جای کافی شاپ قرا داده شده بود فضا را دلچسب تر میکرد.
-خب...منتظرم.
-تا حالا به عشق در یک نگاه معتقد بودی؟
غزل پوزخندی زد و خیلی راحت گفت :نه.
-منم نبودم تا تو رو دیدم.
غزل خنده ی بلندی سر داد.
-من بچه ام، یا زیادی احمق.جریان اصلی چیه؟
romangram.com | @romangram_com