#مرا_دوباره_آغاز_کن_پارت_117


به کیفش چنگی زد و از روی میز بلند شد، حالت قهر به رفتارش داد و ازرستوران و داوود دور شد، شک نداشت داوود برای عذرخواهی تماس میگیرد.روی صندلی ماشینش نشست،دلش هوس یک اهنگ کرده بود، اهنگی که واژه هایش را نفهمد به یک زبان که فارسی نبود، توی داشبورد را نگاه کرد.چشمش به شناسنامه ی ساختگی اش افتاد، کلی هزینه ی این سجل شده بود، صفحه اول را گشود، این هویت جدید قرار بوداو را تا کجاها ببرد؟

صفحه ای اخر و مهره طلاق، نام حک شده توی سجلش نام واقعی همسرش نبود، این اسم و شهرت کنار هم را حتی نشنیده بود.





دوسال بعد

دکتر بار دیگر سطح هوشیاری بیماران راچک کرد.به شمیم که رسید متوجه وضعیت غیر عادی نفس کشیدنش شد، سینه هایش به شدت بالا و پایین میرفت.به پرستار همراهش رو کرد و گفت:

-از کی تا حالا نفس کشیدنش به این شکل شده؟

-چند ساعتی میشه.

-بهتره دستگاههای تنفسی رو ازش جدا کنید.

-باشه اقای دکتر.

دکتر بار دیگر نگاهی به وضعیت ثبت شده ی شمیم درشب گذشته انداخت.ظاهرا سطح هوشییاری اش در طی این مدت هرگز زیر ده نیامده و این جای امید داشت.تصمیم داشت بار دیگر GCS (معیاری برای سنجش سطح هوشیاری )بیمار را مشخص کند.

دکمه ی روشن چراغ قوه را فشار داد و نور ان را روبه روی مردمک چشمانش قرار داد.نور چراع را به سمت راست متمایل کرد و همزمان مردمک چشم ها به حرکت در امدند، اینبار به سمت چپ متمایل کرد و بار دیگر چشمها واکنش نشان دادند، لبخندی روی لبان دکتر نشست و روی برگه مربووطه عدد 4 را به عنوان GCS بیمار ثبت کردد، و این یعنی سطح کامل هوشیاری چشم.

جملات ناواضحی از زبان بیمار خارج میشد.و باتوجه به انها دکتر تشخیص داد GCS تکلمیه بیمار 4 از پنج می باشد.وضعیت حرکتی بیمار را که نیز بررسی کرد عدد 4 را نوشت.در مجموع GCS بیمار 12 بود، جمع این عدد باعث شد لبخند روی لبان دکتر پررنگ تر شود.

-خانم عظیمی.


romangram.com | @romangram_com