#مانده_ام_جذبت_شوم_یا_دفعت_کنم_پارت_4
خاک تو سرت مثلا مردی...
یه ذره ابهت خرج کن...!
ـ خیلی خب شب بیا شام خونه. لب تاپم یادت نره...
ـ باشه عزیزم...
ـ فعلا...
گوشیم رو قطع کردم...
مشغول لاک زدن شدم ..
ارامشی که از لاک زدن ناخنام نصیبم میشد رو هیچ کاری توی دنیا نمی تونست جبران کنه...
تمام ذهنم مشغول اون نرم افزار بود....
تقریبا شش ماهه که دارم روش کار میکنم.....
اما هر بار که تموم میشه و امتحانش میکنم به یه مشکل جدید بر میخورم....
اما هر بار مصصم تر از همیشه میرم سراغش .....
الکی که نیس بهم میگن غوغا !
هر چیزی رو بخوام به دست میارم......
با یه فوت عمیق تقریبا ناخنام خشک شد... از روی صندلی پا شدم و توی آیینه قدی خودمو نگاه کردم....
یه دور زدم و سمت کمد راه افتادم..از توی کشو یه ست تاپ شلوارک در آوردم که با رنگ لاکم ست بود..!
پوشیدم و جلوی آیینه دوباره ایستادم...
موهای مشکی همرنگ لباسم با پوست سفیدم هامونیه قشنگی رو بوجود آورده بود...
یه نگاه دیگه به خودم انداختم....چشمای وحشی سبز خاکستری درشت با لبای قلوه ای سرخ رنگ توی صرت بیشترین جذابیت رو داشت..!
کش موهام رو با یه حرکت از موهام کشیدم . موهای لختم که جلوش رو عروسکی زده بودم اطرافم ریخت....
دست بردمو رژ قرمز رنگ آتیشیم رو برداشتم و روی لبهام یه دور مالوندم و یه خط چشم که حالت گربه ای به چشمام میداد حسن ختان ارایشم شد..!
اممم...... عالی شد....
romangram.com | @romangram_com