#من_یا_اون_پارت_7


-من ترنم امیری متولد 10/09/1373 خواهر دو قلوی تو... دختر مامانم و بابای خدا بیامرزم ... شناختی؟

من: باشه بابا... برو آماده شو...

-تبی جووونم؟؟

من: مرض به من نگو تبی...

-چطور تو به من میگی تری؟

من: برای اینکه اسم تو رو میشه مخفف کرد ولی منو نه...

-باشه حالا سرکار خانم ترنم امیری جان... شما با چه کسی برای خرید کتاب اقدام میکنید؟

من: با مش قربون.... خب مثله همیشه با لیندا میرم دیگه...

-باشه پس بدو اماده شو بیا پایین یه جوری وانمود کن که مثلا داریم با هم میریم... باشه؟

من: باشه کچلم کردی برو الان این سهیلا میادااااا!!

غش غش خدید و رفت... تقریبا همیشه همینطوری بود... من با دوست صمیمی م لیندا میرفتم بیرون و ترنم هم با دوستای خودش... چی میشد که دوتایی میرفتیم بیرون... تازه اونم به زور... انقد ملت با تعجب نگامون میکردن که جرعت نداشتیم لباسای ست بپوشیم و بریم بیرون یه ذره تریپ دو قلو های افسانه ای رو برداریم!! خلاصه یه زنگ زدم به لیندا که مثل همیشه سریع جواب داد:

-به به سلام... عروسک... چطوری؟

من: سلام مرسی... لی لی بدو حاضر شو میخوایم بریم کتاب بخریماااا... بدو...


romangram.com | @romangram_com