#من_یا_اون_پارت_51


متین: مزاحم که نیستم...

-نه..خواهش میکنم... بفرمایید....

و منتظر شدم که بره ولی نرفت... مثل اونشب با دست اشاره کرد و گفت:

-ladys first…

خندیدم و گفتم:

-پس با اجازه...

رفتم تو و اونم دنبالم اومد و گفت:

-خونه ی قشنگی دارید...

من: شما لطف دارید... ببخشید من برم یه چیزی بیارم بخوری...

داشتم میرفتم که مچ دستمو گرفت و گفت:

-رنگ چشماتم دوباره تیره شده...مثل اونشب... هروقت رنگ چشمات اینجوری میشه خودتم خانم میشی... گاهی وقتا احساس میکنم دو نفری... تو با این چشمای خوشرنگت خانم کوچکی... و اون دختر لوس و از خود راضی و سبک یه نفر دیگه ست... اون برام غریبه ست ترنم...

احساس کردم رنگم الان میپره... دلم نمیخواست بهش دروغ بگم... ولی مجبور بودم... خندیدم و گفتم:

-حالت خوبه متین؟ چی میگی؟


romangram.com | @romangram_com