#من_یا_اون_پارت_52
متینم خندید و گفت:
-میبینی؟ خول و چلم کردی...!!
خندیدم و رفتم توی آشپزخونه و چند تا نفس عمیق کشیدم و سرک کشیدم دیدم نشسته و داره درو دیوار خونه رو نگاه میکنه. سرم رو از آشپزخونه کردم بیرون و گفتم:
-قهوه چای آبمیوه نسکافه.... چی میخوری؟
گفت:
-بیا بشین بابا زحمت نکش... میخوام دو دقیقه خودت رو ببینم خانم...
من: خواهش میکنم... تعارف نکن...
-بی زحمت من قهوه میخورم...
مثل خودم ... عاشق قهوه بودم... قهوه رو درست کردم و ریختم توی دوتا فنجون و با کیک شکلاتی بردم براش و گذاشتم روی میز... با لبخند داشت نگام میکرد... گفت:
-میشه خواهش کنم بریم داخل اتاق موسیقیت؟ دلم میخواد ساز زدنت رو هم ببینم...
من: حتما... قهوه تو بخور میریم...
وقتی قهوه و کیکمون رو تو سکوت خوردیم گفت:
-بریم؟
من: بریم...
romangram.com | @romangram_com