#من_یا_اون_پارت_16

-تری من میخوام برم تو پاساژا یکم دور بزنم... تو اگه بیای دوباره اون اتفاق میافته یکی دیگه هم میافته میمیره...! پارمیدا تو هم میای؟

چشمکی بهش زدم که سریع گرفت و گفت:

-باشه بریم... اتفاقا یه کفش شیک دیدم بریم بهت نشون بدم اگه دوست داشتی بخر...

من: باشه... سنا جون میای تو هم بیای بریم؟

سنا: نه عزیزم من باید برم خونه... ممنون میشم ترنم برسونتم...

ترنم: خیله خب... پس شما بپرید پایین منم میرم سنا رو میرسونم از اونجا هم میرم خونه ی خاله... فقط شما هم زود بیاید که من حوصله م سر نره...

باشه ای گفتم و با پارمیدا از ماشین پیاده شدیم. بهش گفتم:

-خوب... حالا کجا قراره دعوا بشه؟

آردس رو گفت. همونجوری که با هم به جایی که پارمیدا گفته بود میرفتیم گفتم:

-ولی باورم نمیشه اشکان بخواد دعوا کنه.... اصلا بهش دعوا نمیاد...

پارمیدا: چرا؟

-از بس که شوخی میکنه و مسخره بازی در میاره...

پارمیدا: وای حالا اشکان که خوبه... یه دوست داره ندیدیش... یعنی 100 برابر اشکانه... خیلی باحاله...

-اسمش چیه؟ چند سالشه؟

romangram.com | @romangram_com