#من_یا_اون_پارت_144

-مررررسی!...خب اینجا یه تشکر ویژه از خانم امیری و آقای خالقی داشته باشم که آمادگی نداشتن از قبل...به افتخارشون!!

دوباره صدای سوت و دست... دوباره همه سر جاهای اولشون قرار گرفتن و بعدشم سه چهار تا آهنگ دیگه زدیم که تموم شد. اما هنوز یه ساعت تا پایان کنسرت مونده بود... آقای فلاحی گفت:

-خب...حالا از متین خالقی... دوست و آهنگ ساز خوبم دعوت میکنم که بیاد اینجا برامون با دستای ماهرش سنتور بنوازه... موافقید؟

-بـــــــــــــله!!

همه دست زدن و من با بهت به متین نگاه کردم...یکی از آرزوهام بود که سنتور زدنش رو ببینم!... قبل از اینکه بره بشینه پشت سنتورش اومد جلوی من ایستاد و گفت:

-همراهی م میکنی؟

من: من؟؟ با چی؟؟

-خب معلومه....با دف!

من: آخه ریتم شو نمیدونم ...

کنارم نشست و گفت:

-مطمئنم میتونی 5 دقیقه ای همه رو یاد گیری.. ساده ست...

با لبخند گفتم:

-با کمال میل....

متین برام ریتمش رو گفت. همه چی حل شد! با هم رفتیم و اون نشست پشت سنتور و منم کنارش روی صندلی نشستم. توی میکروفون گفت:

romangram.com | @romangram_com