#من_یا_اون_پارت_143


بذار قلبم جون بگیره

یه نفس بده به ابرا

که شاید بارون بگیره

من شروع کردم به گیتار زدن و متین هم همراهی م میکرد.

مثه شیرینیه خوابه

مثه گل لای کتابه

لحظه لحظه توی حرفام

یادی از عطر گلابه

کوچه باغ بچگی هام

بوی کاه گل روی دیوار

زنده میشه باز دوباره

توی لحظه های دیدار

دوباره صدای دست و سوت... آقای فلاحی گفت:


romangram.com | @romangram_com