#من_یا_اون_پارت_133
متین خیلی ریلکس گفت:
-ببخشیدا...ولی مگه همین چند وقت پیش خونه ی مادربزرگه رو نمیخوند؟
رامتین: خوب...چیزه...الان که فکر میکنم میبینم آره صدای خوبی داری تبسم... میدونی؟...اممم... هی من به این متین میگم بابا اون روز داشت این شعره رو میخوند مگه گوش میده؟؟!!
متین با خنده گفت:
-خب بسه...اجازه بده جواب بده... صد دفعه بهت گفتم نپر وسط حرف...
رامتین: ببخشید بابا جون...ایشالا سری دیگه...
متین در حالی که سرش رو تکون میداد گفت:
-خب نگفتی؟...
-باشه مسئله ای نیست... فقط میشه یه دور متنا رو ببینم یه وقت اشتباه نکنم؟
-آره حتما..ممنون.
یه دور روی متنا رو خوندم. کاری نداشتن. دیگه بعد از یک ماه و خرده ای همه با هم جور شده بودیم و راحت همدیگه رو به اسم صدا میزدیم. دوباره مشغول تمرین شدیم که با صدای جیغ یه نفر همه سرهامون رو بالا گرفتیم و دست از کار کشیدیم...
-وااااای...بالاخره من اومدم... هنوز که شروع نشده.
ترنم بود...یه نگاه به متین کردم تا ببینم عکس العملش چیه که دیدم اول با بهت نگاش کرد و بعد سرش رو به نشونه ی تأسف تکون دادم و رفت اون طرف... با حرص به ترنم گفتم:
romangram.com | @romangram_com