#من_یا_اون_پارت_124
دوباره شروع کردیم... همیشه قسمتای پایانی آهنگا یا فقط من تکی پیانو میزدم یا فقط نسیم تکی ویالون... یا هر دو باهم میزدیم. اینم یکی از پایان هایی بود که من باید انجامش میدادم. وقتی تموم شد دوباره هممون دست زدیم. ترنم گفت:
-خیلی خوب بود... آفرین...
ولی متین با کج خلقی مخالفت کرد:
-تمرین اولی خیلی بهتر از این بود. نه تنها به خاطر مهیار. کلا میگم انگار هیچ کدومتون حواساتون جمع نبود. خوب تمرکز و تمرین کنید... اصلا دلم نمیخواد به جای پیشرفت روز به روز کارتون بد تر بشه...
و بعدشم رفت و درو پشت سرش بهم کوبید. رامتین با سرخوشی گفت:
-بیخیال بچه ها...این داداش ما امروز از دنده ی چپ بلند شده. اگه موافق باشید امروز بیشتر بمونیم یکم حال کنیم ها؟
همه موافقت کردن به جز ترنم که گفت:
-بچه ها خیلی دلم میخواد بمونم ولی مادر شوهرم برای شام دعوتم کرده باید زود برم... بعدا میبینمتون... تبسم من ماشینو بردما...
رفتم نزدیکشو گفتم:
-ای بابا پس من با چی برگردم؟
-گشاد شدیااااا... بابا خدا تاکسی و آژانس و مترو و دربست رو واسه چی آفریده؟! ها؟
سری به نشونه ی تأسف تکون دادم و اومدم اینطرف. رو به همه گفتم:
-نظرتون راجع به یه آهنگ دسته جمعی چیه؟
رامتین: خیلی توپه ولی فکر میکنی آهنگی باشه که همه مون بلد باشیم؟
romangram.com | @romangram_com