#من_یا_اون_پارت_111
بهرام: بله حتما...
-یعنی چی کنسرت ماله ایشونه؟
بهرام: یعنی اینکه تموم اعضای این گرو حقوقشون رو از ایشون دریافت میکنن... کلا ایشون این کنسرت رو به وجود آورده و بچه ها رو کنار هم جمع کرده... همچنین آهنگ ساز هم هست.
-بله متوجه شدم... ممنون...
بهرام: خواهش میکنم... اجازه بدید من برم یه تماس با این آقا بگیرم ببینم کجاست... زود بر میگردم...
سری تکون دادم و اونم در حالی که با موبایلش شماره میگرفت خارج شد. توی این فرصت یه نگاه دیگه به اطرافم انداختم... داشتم آهنگ غوغای ستارگان رو با پیانو میزدم و زیر لب هم متن ترانه شو زمزمه میکردم. انقدر توی خودم غرق بودم که متوجه ورود بهرام نشدم. با صدای دست زدنش به خودم اومدم و سرم رو بلند کردم... اما....
-ترنم.... خودتی؟؟؟؟؟؟
با تعجب و هیجان به متین که رو به روم خشکش زده بود نگاه کردم... بهرام توضیح داد:
-نه بابا... ایشون خانم تبسم امیری هستن... کارش عالیه متین... خودت که دیدی؟
متین اول خیلی عادی برخورد کرد... انگار قانع شد که من یه نفر دیگه ام که به ترنم شباهت زیادی داره:
-آها... آره دیدم... خوب بود... عا...
حرفش رو قطع کرد و با شک رو به من گفت:
-فامیلی ترنم هم امیری بود... خواهرش ... تبسم... شما خواهر ترنم هستید... درسته؟؟
romangram.com | @romangram_com