#من_یا_اون_پارت_11


بلند شد و رفت داخل دستشویی... دوباره گفتم:

-تری تو هم همون شلوارک مشکیِ و تاپ سفیدتو بپوش که مثل مال منه... هوس کردم یه ذره طلا اینا رو اذیت کنیم...

خندید و چشمکی زد و گفت:

-باشه...

رفتم توی اتاقم و گوشیمو برداشتم و یه نگاه به صفحه ش انداختم... خبری نبود... گذاشتمش روی میز کنار تختم و رفتم بیرون. هم زمان با من ترنم هم از اتاقش بیرون اومد و لبخندی و زد و گفت :

-یه دقیقه بیا...

و منو کشید توی اتاقم و موهامو همه رو مثل مال خودش بالای سرم جمع کرد و گفت:

-حالا شدیم یه نفر...

راست میگفت... واقعا خیلی شبیه هم بودیم... تنها تفاوتمون این بود که رنگ چشمای من یه درجه تیره تر از مال ترنم بود... با هم رفتیم پایین. من اول از ترنم رفتم داخل آشپزخونه. مامان رو دیدم که نشسته پشت میز و مشغول چایی خوردنه. گفتم:

-سلام...

مامان: سلام... تبسم کجاست؟

خیر سرم تبسم خودم بودم... ای خدا حتی مامانمم ما رو با هم اشتباه میگرفت...

همون موقع ترنم اومد تو و گفت:


romangram.com | @romangram_com