#من_تو_او_دیگری_پارت_50
مای کامپیوتر را باز کرد ... روی درایو اف نگاهش قفل کرد ... خیلی وقت بود که به انجا گریزی نزده بود ... نفسش را فوت کرد. حتی نمیتوانست از صفحه خارج شود...
حس کرد پلکهایش خیس شده است ... به ارامی روی ان کلیک کرد ... با دیدن پوشه ای که نامش " تو و من" بود نفسش در سینه حبس شد....
هنوز نامطمئن بود... پوشه را باز کرد ... تک تک عکس ها هرکدام یک دنیا حرف برای خودشان داشتند ... صدایش هنوز در گوشش زنگ میزد.
با دیدن عکسی که مدت ها بکراند صفحه ی کامپیوترش بود ان را باز کرد ... پاچه های شلوارش را بالا داده بود ... گیتارمشکی اش هم روی پاهایش بود ... در حالی نشسته بود که پاهایش در اب فرو رفته بود ... درست روی تخته سنگ...درست وسط اب....
در ان تی شرت سفید که رویش با ماژیک وایتبرد قبلا جلوی خودش به حروف لاتین نوشته بود آرمیتا .... و این درحالی بود که حرف "آر" جا مانده بود و دو کمان بالای اسم باز کرده بود و ان را اضافه کرده بود...
استین های پلیور طوسی اش هم جلوی گردنش گره زده بود... جین سورمه ای اش که تا زانو تا خورده بود و...!!!
لبخند میزد ... چشمهایش هم می درخشید.... ته ریش جذابی داشت ... موهایی که به بالا شانه شده بود اما بخاطر وزش باد در صورتش کمی ریخته بود...
صدای ان موزیکی که ان روز برایش خواند هنوز در سرش بود ...
هنوز ان تاپ سفیدی که با ماژیک وایتبرد متقابلا نام او را به حروف لاتین نوشته بود داشت و از ترس پاک شدن خط او حتی یک بار هم ان را نشسته بود ... حتی دیگر خیلی وقت بود ان را نپوشیده بود...
لبش را گزید... دیگر تصویر را نمیدید .... همه چیز داشت تار میشد ... بغضش سنگین تر میشد... لپ تاب را بست .... از جا بلند شد یک دور در اتاق چرخید ... نفس عمیق کشید ... ریلکس کرد ... از کیفش دو ادامس با طعم اکلایپتوس برداشت و در دهانش انداخت ...
گرامافونی که در اتاقش بود را روشن کرد ... صفحه ی یگانه ی صدا فروغی را گذاشت... !
دلم از خیلی روزا با کسی نیست
تو دلم فریاد و فریادرسی نیست
شدم اون ه*ر*زهگیاهی که گلاش
پرپر دستای خار و خسی نیست
دیگه دل با کسی نیست
دیگهفریادرسی نیست
آسمون ابری شده
دیگه خار و خسی نیست
بارون از ابرا سبک تر می پره
هر کسی سر به سوی خودش داره
مثل لاک پشت تو خودم قایم شدم
دیگه هیچ کس دلمو نمی بره
دیگه دل با کسی نیست
دیگه فریادرسی نیست
romangram.com | @romangram_com