#من_تو_او_دیگری_پارت_176

مرصاد دربطری ابش را باز کرد و گفت: تو دختر خاله ی برانوشی اگر اشتباه نکنم!

سایه منگ به عکس زل زد و گفت: یعنی فرنگیس... یعنی...

و جیغی کشید و روی صندلی بالا پایین شد و گفت: ای ول.... و خم شد روی میز وصورت مرصاد را غیر منتظره ب*و*سید...

مرصاد شوکه گفت: چه خبرته... همه دارن نگاه میکنن... و دستش را با چندشی به صورتش کشید و گفت: احمق این چه کاری بود کردی؟

سایه نفس راحتی کشید... باری از روی دوشش برداشته شده بود.

مرصاد با تعجب گفت: میشه اروم باشی... همه دارن نگاه میکنن...

سایه با خوشحالی زاید الوصفی گفت: وای پسر... یعنی تو الان پسرخاله امی؟؟؟ ای ول... بابا دمت گرم...

هنوز با جیغ جیغ بازی حرف میزد.

مرصاد چشمهایش را باریک کرد و گفت: خیلی خوب... خوشحالیتو زودتر تموم کن... منو از کجا میشناسی؟

سایه با لبخندی که از لبهای برجسته اش کنار نمی رفت گفت: دیده بودمت... چند باری که رفتم خونه برانوش... اتفاقی... یه بارم همو دیدیم یادت نیست...

مرصاد چشمهایش را ریز کرد وگفت: چرا... یه چیزایی یادمه...

سایه: ببین من نمیخوام یه پاپاسی هم دست فرنگیس باشه... هرچی گیرش بیاد خرج دود و دمش میکنه... البته یه عالم قرض هم داره... حالا بیخیال اینا... پس فرنگیس مادر برانوش نیست؟

مرصاد بی حوصله گفت: نه ...

سایه: پس چرا این همه وقت مخ منو کار گرفته که من مادر برانوشم و برانوش برادرته ... میدونی چند وقته که رو مخ برانوشه... هی بهش اس میده...

مرصاد شانه ای بالا انداخت و کف دست هایش را روی میز گذاشت وگفت: یه چیزایی میدونه... ولی کافی نیست... شاید خواسته اینطوری دوبله سوبله کاسب بشه... تو چی فکر میکنی... بهرحال مادرته... !

سایه: من نمیدونم اون تو فکرش چیه ... فقط میدونم که شدید پول لازمه...هان اینم نمیفهمم که چرا به برانوش نگفته که مثلا من خاله اتم... چرا خالی بسته که من مادرتم!

مرصاد: یه کرمی داره میریزه... (هرچند مرصاد میدانست ... اگر بخواهد دست بانو و پدرشان را برای برانوش رو کند همه چیز از دست میرود ... از ابرو گرفته تا اموال و از دست دادن برانوش و ...) در ادامه گفت: شاید خواسته با دروغ پیش بره و احساسات برانوش و هدف بگیره بعد هرچی که هست و نیست و رو کنه... اینطوری برانوش بیشتر وبهترباورش می کنه ... تا الانم که موفق شده... برانوش هم خیلی احمقه...

سایه خندید و گفت: ای ول... اره هست... یه نموره...

مرصاد: تو پدرت کیه؟

سایه : فرنگیس یه بار شوهر کرد ... از همون مرد بدبخت هم سکته اش داد منو زایید ... وچشمهایش را گرد کرد وگفت: البته امیدوارم!

مرصاد نگاهش کرد و سایه گفت:

ببین این شماره ی فرنگیسه... هرکسی اینو نداره.... شماره ای که مشتری هاش دارن... همیشه روشنه همیشه هم جواب میده.... اگر میخوای پوزشو به خاک بمالونی... کمکت میکنم... منم خوش ندارم برانوش گیر کنه ... یا به ننه ی عفریته ی من پول و باج بده...

مرصاد ابروهایش را بالا داد و سایه گفت: هان؟

مرصاد:چرا؟

سایه ته کاپوچینویش را دراورد وگفت: خب یه درصد فکر کن از برانوش خوشم میاد و دلم نمیخواد اعصابش قاراش میش بشه...


romangram.com | @romangram_com