#من_تو_عشق_پارت_98


ــ یعنی حتی اگه فرهاد عاشقت بشه؟

ــ اگه...اگه فرهاد به من احساسی پیدا کنه میاد دنبالم...اگه هم نه که چیزی عوض نمیشه...من تصمیمم جدیه...با وکیلم حرف زدم

چشماش از تعجب گرد شد:

ــ راست میگی؟یعنی تمومه؟

ــ به این زودیا که نه...ولی گفته تمام سعیشو میکنه تا زودتر کارمو درست کنه

ــ دلم برات تنگ میشه...

ــ ترانه...همین فردا که نمیخوام برم....تازه هر وقت که بخوای میتونی بیای پیشم

لبخند تلخی زدو دستامو فشار داد...همون لحظه شهریار وارد شد و با دیدن ما پوفی کرد:

ــ ای بابا...شما اینجایین...مثلا تولده ها اونوقت این دو تا دارن درد و دل میکنن

و اومد سمت ترانه و بلندش کرد:

ــ تو هم بیا سایه...همه دارن میرقصن شما مثل پیرزنا نشستین

چشمکی به ترانه زدم و باشه ای گفتم....بعد از رفتن ترانه و شهریار غذا ها رو چک کردم و از اشپزخونه اومدم بیرون


romangram.com | @romangram_com