#من_تو_عشق_پارت_57
ــ چی میخوای بگی؟
ــ اگه...اگه به همه بگیم من واسه بچه دار شدن مشکل دارم بدون شک همه با طلاقمون موافقت میکنن بدون اینکه ضرری به کسی برسه
ــ چی داری میگی سایه!یعنی واسه زودتر جدا شدن حاضری رو خودت عیب بذاری!عیبی که وجود نداره؟
ــ اینجوری واسه همه ما بهتره...قبول کن فرهاد که خودتم مشتاقی اونوقت حتما پدرت با ازدواجت با شقایق موافقت میکنه
کلافه بلند شد و طبق عادت همیشگی دستی تو موهاش کشید
ــ دیوونه شدی! نه... نه...این دیوونگیه...یعنی نمیتونی یکم دیگه صبر کنی تا همه چیز و درست کنم؟
بلند شدم و همینطور که به سمت ویلا میرفتم جوابشو دادم
ــ این بهترین راهه...باور کن
با کشیده شدن دستم به سمتش برگشتم
ــ میخوای زودتر جداشی تا بری پیش اون پسره؟
ــ چی میگی؟ کدوم پسره؟
ــ من احمق نیستم سایه...همون دیروزی...همون معشوقه عزیزته نه؟
کمی فکر کردم...واقعا بعد از جدا شدن از فرهاد میرفتم با میلاد؟...قطعا نه...درسته هنوز قسمتی از قلبم متعلق به اون بود ولی راه ما از هم جدا شده بود اما برای راحتی خیال فرهاد باید میگفتم اره حتی اگه دروغ باشه
romangram.com | @romangram_com