#من_تو_عشق_پارت_54
ــ هرجور راحتی
بچه پرو...ساکمو باز کردم تا لباسامو بردارم...با دیدن لباسایی که برام انتخاب کرده بود لبمو گاز گرفتم...همش تاپ و شلوارک های خیلی باز بود...
ــ چه خوش اشتها
برای عوض کردن لباسم رفتم تو حمام و برای اطمینان بیشتر درو قفل کردم...وقتی اومدم بیرون دیدم راحت رو تخت خوابیده...همونجور که زیر لب غر غر میکردم به سمت پله ها رفتم...
چشمامو باز کردم...با دیدن خودم روی تخت صاف نشستم...من که دیشب رو مبل خوابیدم...با دیدن فرهاد که رو مبل گوشه اتاق خوابیده بود ناخوداگاه لبخند رو لبم نشست...اما با فکر اینکه دیشب منو تا اینجا بغل کرده لبخندم محو شد و ابروهام از تعجب بالا پرید...ملافه رو برداشتم و رو فرهاد کشیدم...از وضعیت مچاله شده اش رو مبل دلم براش سوخت...اروم لبه مبل نشستم و صداش کردم...با دیدن من نیم خیز نشست
ــ چی شده؟
از حالتش خنده ام گرفت
ــ چیزی نشده...پاشو رو تخت بخواب کمرت درد گرفت
ــ ساعت چنده؟
ــ نه
romangram.com | @romangram_com