#من_تو_عشق_پارت_27
ــ مگه قول ندادی منو که رسوندی بری؟من پیاده نمیشم
ــ تو هم مگه ندیدی به بابات قول دادم مواظب دختر سرتقش باشم.نمیخوای تو این خونه بزرگ تنهات بزارمو برم که
ــ به تو چه...ترجیح میدم تو این خونه بزرگ تنها باشم تا با تو اینجا بمونم
چند لحظه نگام کرد تا بلکه از رو برم اما من پروتر از قبل گفتم: اصلا من میرم تو همین جا بمون
ــ کجا اونوقت؟
ــ هرجا جز اینجا
ــ اها...یعنی این موقع شب تو خیابون امنیتت بیشتر از اینجاست و پیش من
بدون هیچ حرفی نگاش کردم.کلافه دستی تو موهاش کشید
ــ باشه.بیا بریم اتاقتو نشونت بدم بعدش خودم میرم
ــ نه دروغ میگی...اصلا نمیخواد بیای تو خوم میفهمم کدوم اتاقمه.
دستمو کشیدو با خودش برد تو.
ــ سایه مجبورم نکن کاری که نمیخوامو کنما
دستمو از دستش کشیدم بیرون: باشه...باشه...پس زود نشونم بده و برو
romangram.com | @romangram_com