#من_تو_عشق_پارت_20


از جا بلند شد.کلافه دستی تو موهاش کشید.بلند شدمو با نگرانی پشت سرش وایسادم

ــ میلاد؟خوبی؟

برگشت سمتم.تو چشماش عصبانیت نبود.یه حال عجیبی بهم میداد چیزی که تو نگاهش بود

ــ همش تقصیره منه...نباید به یکی از خودم بالاتر دل میبستم...همش تقصیره منه...نباید تو رو به خودم وابسته میکردم که حالا عذاب بکشی

با چشمای پر از اشکم بهش خیره شدم.نباید میذاشتم احساس گناه داشته باشه به اندازه کافی عذاب وجدان داشتم که دارم اینجوری ترکش میکنم.

اشکامو پاک کرد

ــ سایه من...خواهش میکنم گریه نکن...تروخدا گریه نکن...

ــ میلاد باور کن نمیخواستم اینجوری شه...این...این کارخونه واسه خوانوادمون خیلی مهمه...چاره دیگه ای ندارم...

ــ تو... دوستش نداری؟

دستشو از رو صورتم برداشتمو محکم گرفتم

ــ قسم میخورم که نه...من قلبمو به تو دادم میلاد...حاضر بودم با همه مشکلاتی که سر راهمونه بجنگم...نمیخوام بلایی سر تو...نمیخوام...

گریه نذاشت حرفمو تموم کنم...تند تند اشکامو پاک میکرد...


romangram.com | @romangram_com