#من_تو_عشق_پارت_14


با چشمای گرد شده به بابا نگاه کردم: کدوم پسره؟

ــ همون هم دانشگاهیت.امروز اومده بود کارخونه.میخواست اجازه بگیره بیاد

خواستگاری.

ــ میلاد؟؟

ــ پس یادت اومد؟

با خجالت سرمو پایین انداختم

ــ میخوای با اون ازدواج کنی؟

ــ نه...یعنی اون چی گفت؟

ــ از خودش گفت،زندگیش،وضعیتش،واقعا انتخاب تو همچین پسریه؟پسری که

خرج خونوادشو هم به زور میده اونوقت میخواد زنم بگیره؟

ــ بابا میلاد پسره خوبیه

ــ سایه! تو به اینجور زندگی عادت نداری،فرهاد یه پسر همه چی تمومه.


romangram.com | @romangram_com