#من_تو_عشق_پارت_114
خودمو کشیدم عقب:
ــ تو اینجا کار میکنی؟
لبخندی زد که بیشتر شبیه پوزخند بود:
ــ خوب اینجا خونمه...
از اینهمه خنگی خودم خجالت کشیدم اما به روی خودم نیاوردم:
ــ منظورم این بود که الان باید شرکت باشی...
ــ خوب یه سری پرونده هامو جا گذاشته بودم برگشتم...
و همونجوری که میرفت توی اتاق گفت:
ــ خوشحالم که برگشتی خونه...
اخمی کردم و رفتم توی اتاق:
ــ برنگشتم...اومدم بقیه وسایلم رو ببرم...
ــ پس تو اتاق من چکار میکردی؟
romangram.com | @romangram_com