#من_،_قربانی_یک_انتقام_پارت_88
بهزاد همزمان که عینک افتابیش رو از توي اينه رو چشماش مرتب مي کرد گفت : چي ؟ اينا چشم
و گوش بسته ان ؟ اينا صدتا مثل من و تو رو درس میدن !
ماهان : نه بابا مثلا همین شیدا رو نگاه کن قیافش داد میزنه افتاب مهتاب نديدست !
و دوباره ضبط رو روشن کرد
بس کن دورنگي رو برو دست از سرم بردار
دستت برام رو شد برو سر به سرم نگذار
مردم همه ديدن با کي کجا بودي
گفتي سفر رفتي همین گوشه کنار بودي
اينبار شیدا بود که با ريموتي که دستش بود صدا رو قطع کرد و گفت : بله بله ؟ من افتاب مهتاب
نديده ام ؟ مگه همه بايد مثل تو اندازه موهاي سرشون دوست دختر داشته باشن ؟
ماهان همونطوري که مي خنديد گفت : شیدا تو خجالت نمي کشي به پلیس اين مملکت تهمت
دوست دختر داشتن میزني ؟؟!!!! هان ؟؟!!
و دوباره پلي زد
مردم دروغ مي گن باور نکن يک دم
هرگز نبود جز تو هیچ کس تو فکر من
اينبار باز بهزاد اهنگ رو خاموش کرد و گفت : هیچ بعیدم نیست ازت ماهان خان ! راستش رو بگو !
ماهان همونطور که به خنیدنش ادامه میداد گفت : باشه ديگه بهزاد خان منم براي شما دارم ! حالا
شب دراز هست و قلتدر بیدار !
و دوباره پلي رو زد
صد بار تو رو همه جا کنار ديگري ديدم
حاشا نکن جونم اين بار خودم ديدم
بهزاد دستش نزديک ضبط رفت که اينبار کنترلم رو از دست دادم و با صدايي که خودمم از خودم
بعید مي دونستم بلند گفتم : د بس کنید ديگه مي خواين بحث کنید چرا اين اهنگ وامونده رو
قطع مي کنید فکر هیچي نیستي فکر اون ضبط بدبخت باشید لا اقل !
با اين حرفم هر سشون از تعجب چشماشون سه برابر شد والله خودمم تعجب کردم از ترلان
ساکت و سر به زير اين صدا بعید بود ... ديگه هیچ کدومشون حرفي نزدن
منو بازي نده دروغ نگو اينا همش حرفه
بگو مي خواي بري دلت واسه يکي ديگه رفته
يه نیم ساعتي صرف گوش کردن اهنگ و در سکوت گذشت که جلوي ورورديه خیلي بزرگي که
romangram.com | @romangram_com