#من_،_قربانی_یک_انتقام_پارت_87

به سختي چشمام رو باز کردم که با نور افتاب مواجه شد واسه همین دوباره سريع چشمام رو

بستم و با دستمام يه مقدار مالوندمشون و بعد از چندبار باز و بسته کردن بلاخره تونستم باز

نگهشون دارم ... همونطور که به بدنم کش و قوس میدادم از شیدا پرسیدم : ساعت چنده ؟

شیدا : 5بعد از ظهر ... ساعت خواب ! چه عجب جناب عالي رضايت داديد بیدار شین !

ماهان : معلوم بود که حسابي خسته بوديا !

- اره لامصب چشمام باز نمي شد !

بهزاد : خب به سلامتي ماهان جان بالاخره خانم رضايت دادن بیدار شن حالا اون بي صاحاب رو

بزن !

ماهان در حالي که ضبط رو تنظیم مي کرد گفت : هوي بي صاحاب چیه ... پس من اينجا چیم ؟!

بهزاد : من که تو رو کشمش هم حساب نمي کنم ! شما بهتره به فکر خواب دوستان باشید !

کاملا معلوم بود که از ته ناف داره حرص مي خوره

ماهان : بهزاد تو يه چیزيت میشه ها !

بهزاد خواست جواب بده که صداي اهنگ تو ماشین پیچید

اي داد باز شب شد دل تنگ شد يار نیومد

يک شب از فکرش به چشمام خواب نیومد

بازم افتاب زد صبح شد صبرم سر اومد

صد بار منو کاشتو زير قولش زد و نیومد

به اينجا که رسید يهو صدا قطع شد

بهزاد : ماهان تو هنوز اين اهنگاي جفنگ رو ول نکردي ؟

ماهان : اهنگ جفنگ چیه ؟ اهنگ به اين خوبي از تصنیف هاي دل نواز تو يکي بهتره !

و دوباره ضبط رو روشن کرد

بسته ديگه خسته شدم از تو دل ديوونه

افسوس تو اين دوره غم عشق ها بي دومه

باز دوباره بهزاد ضبط رو قطع کرد و گفت : خوب برادر من من که نمي گم از اين اهنگا نذار لا اقل

مي خواي بذراي چهارتا اهنگ جديد بذار !

ماهان : نه جديداش به درد نمي خوره چشم و گوش خانومايي که پشتمون نشستن رو باز مي کنه !

و همزمان که يه لبخند رو لبش بود دوباره اهنگ رو روشن کرد !

اخه هیچ وقت هیچ کس رو قد اون دوست نداشتم

اما از دستش راحت شب و روز نداشتم

به اينجا که رسید باز دوباره اهنگ توسط بهزاد قطع شد .

romangram.com | @romangram_com