#من_،_قربانی_یک_انتقام_پارت_83
و دلیلش رو براشون توضیح بدم ...
اگه بگم رو سر ماهان دو تا شاخ خوشگل سبز شده بود دروغ نگفتم ... بهزاد هم ظاهرش متجعب
بود ولي داد مي زد که از درون خوشحاله که تونسته اطلاعات به اين خوبي از يه منبع زنده به
دست بیاره ...
بهزاد : خوب حالا يه قدم جلويیم
ماهان : پس اينجوري راحت تر میتونیم امیر رو پیدا کنیم
شیدا : به نظر من داريد عجله مي کنید قرار بود عملیات منحل کردن گروه رو کي شروع کنید؟
بهزاد : جناب سرهنگ گفته بود که تو دو هفته ي اول فقط روش تمرکز کنیم عملیات رو بعد از
اوايل ارديبهشت شروع مي کنیم
شیدا : خوب اين يعني يک ماه ديگه اونوقت اگه شما يه حرکت غیر برنامه ريزي شده هم بردارين
کل عملیاتتون رو بهم مي ريزين
ماهان : اره بهزاد حق با شیداست بايد هواسمون باشه
بعد روش رو سمت شیدا کرد و گفت : نه بابا !!!تو هم کم الکي نیستیا !!!
شیدا يه شکلک واسش در اورد و روش رو سمت من کرد و گفت : ترلان تو اسم داري ؟
از اين حرفش يکه خورده بودم اون از کجا فهمیده بود
بهزاد هم که معلوم بود مثل من يکه خورده با تعجب پرسید : چرا همچین حرفیو پرسیدي شیدا ؟
به جاي شیدا ماهان در جواب گفت : به خاطر اين که بعد از اين که تو با جناب سرهنگ رفتي نفس
ترلان بند اومد و ر نگش رو به سمت کبودي رفته بود اگه نمي دونستم که که يکي از علايم اسمه
ممکن بود که راهي بیمارستان بشه
تو رو خدا ببین بهزاد پزشک اونوقت ماهان بیشتر ازش سر در میاره !!
شیدا : جوابم رو ندادي ترلان ؟
- خوب راستش خیلي وقت بود که به سراغم نیومده بود در واقع اين به خاطر يه شوکي بوده که تو
بچگي بهم وارد شده حدودا يه 7 6سال پیش هم راشین براي درمانم تلاش کرده بود و با مراقبت
هاي مخصوصي که داشتم درمان شده بود ولي نمیدونم چرا باز دوباره اومده سراغم
بهزاد ژست اين دکترايي که مثلا خیلي حالیشونه رو گرفت و در جواب من گفت :اسم بیماري
نیست که صد در صد درمان قطعي داشته باشه تو احتمال زياد درمان موقت داشتي و اين براي
زمانیه که به زندگیه روزمره ات ادامه بدي اما در صورت وارد شدن يک شوک دوباره بیماريش بر
مي گرده و باز میشه همون اش و همون کاسه ! احتمال زياد به دلیل شوکي که امروز بهت وارد
شده دوباره بیماريت برگشته من بهت اسپريش رو میدم همرات داشته باش ممکنه بازم واست
پیش بیاد اما هنوز چند تا سوال تو ذهنم هست که بايد پاسخ بدي .. چرا ...
romangram.com | @romangram_com