#من_،_قربانی_یک_انتقام_پارت_65

دنبالمون میومد و اگه مي فهمید کجا زنگي مي کنم بدبخت مي شدم

ديدم بهترين کار اينه که از شیدا کمک گیرم

- شیدا ... شیدا ...

شیدا : هوم ؟

صدام رو اروم کردم و گفتم : شیدا رامین اين جاست ؟

شیدا : هوم ؟ رامین کیه ؟ حالت خوبه الان که فقط منو تو وبهزاد و ماهانیم

صدام رو ارومتر کردم و گفتم : شیدا رامین ديگه هموني که قرار بود باهاش ازدواج کنم پسر دايیم

رو مي گم

شیدا يکدفعه سیخ سر جاش نشست و بلند گفت : چـــــي ؟

باعث شد يکدفعه ماهان بزنه رو ترمز

اخ بیچاره شديم رامین هم پشتمونه اونم زد رو ترمز يکدفعه صداي بوق همه بلند شد

بهزاد با صداي بلند گفت : چرا ماشین رو رو ترمز زدي

ماهان همونطور که سرش رو مي خاروند گفت : اخه فکر کردم چیزي شده

وبعد دوباره ماشین رو به حرکت در اورد و ادامه داد : شیدا تو چرا جیغ مي کشي ادم مي ترسه با

اون صداي قشنگت

شیدا : هوووووي خیلي هم دلت بخواد صدا به اين خوبي ... در ضمن چیزي مهمي نیست و به جناب

ربطي نداره

وبعد صداش ر اروم کرد و گفت : رامین کجاست ؟

همونطور اروم گفتم : اون پسري که پشتش گارد گرفته بودم رامین بود اول نديدمش ولي وقتي

خواستیم سوار ماشین شیم فهمیدم اونم فهمیده داره ماشین رو تعقیب مي کنه

شیدا پشتش رو نگاه کرد که يکدفعه ماهان گفت : اين ازرا مشکیه که پشتمونه چرا همش چراغ

میده

بهزاد : خوب بزن کنار ببینیم چي بگه

ماهان خواست بگه باشه که يکدفعه شیدا با داد گفت : نه نه چي چي رو بزن کنار ... مي گم ماهاني

الان که جاده خلوته سرعت مي گیري و لايي مي کشي ؟

وا اين چرا اينقدر لوس شد .... ماهاني ديگه چه صیغهه ايه ؟

بهزاد : حرفشم نزن ... مگر اين که از روي جنازه من رد شین

شیدا : اااااه بهزاد لوس نشو ديگه ... اصلا واسه چي رفتي هیوندا خريدي ؟

بهزاد : وا مگه ديوونم ماشین دست گلم رو بدم ماهان که اخر سر هم خودم سر از پشت زهرا در

بیارم و هم ماشینم سر از قرازه فروشي

romangram.com | @romangram_com