#من_،_قربانی_یک_انتقام_پارت_47

شیدا : نمیشه اول بايد با بهزاد و ماهان حرف بزنم

- محاله قبل از اين که به من بگي قضیه چي بوده بذارم بري

شیدا : من هول داد عقب و گفت : نمیشه ... بايد ... بايد ...

انگار يه جوري شده بود و حالت عادي نداشت ... شايد هم يه چیزي داشت ازارش میداد ولي چي

باز خواست از اتاق خارج شه که محکم در رو بستم و پشتش هم اون رو قفل کردم

شیدا : ترلان خواهش مي کنم باز کن

- نه تا نگي نمي کنم

اين بار همچین داد زد که من از تعجب دهنم 6متر وا موند: میري کنار يا نه ؟

از شیدا همچین لحني بعید بود

همزمان صداي کوبیدن در اومد

بهار جون : بچه ها خوبین ؟ چرا داد و بیداد مي کنین

براي ظاهر سازي گفتم : چیزي نیست بهار جون شیدا داره مسخره بازي در میاره

و بعد دست شیدا رو گرفتم و بردمش و روي تخت نشوندمش

- خوب حالا نعريف کن ببینم قضیه چیه

شیدا کمي دست دست کرد و گفت : خوب .. خوب .. خوب ...

- شیدا مي گي يا نه

شیدا : خوب ... راستش اين قضايا برمي گرده به 95ساله پیش

نفس عمیقي کشید و بعد ادامه داد : بذار همه چیز رو از اول برات تعريف کنم حداقل بذار چیزايي

که خودم میدونم رو بهت بگم

دوباره يه نفس عیق کشید منم نستقیم به چشماش زل زده بودم

شیدا : ملک مطیع صفوي تیمسار عالي رتبه ي سلطنت پهلوي ... اون طور که من میدونم خیلي ادم

باهوشي بود و از هیچ کس رو دست نمي خورد ...

در 05سالگي با دختر عموش ماه بانو صفوي ازدواج کرد هر چند که در خانواده ي ما هنوز هم که

هنوز ازدواج خانوادگي رسمه

با تعجب گفتم : چــــــــــــــــــــــــ ـــي ؟؟؟؟

شیدا : تعجب نکن ... خانواده ي ما علاقه اي نداره که خارج از نسل صفوي ها فرزند داشته باشه و

همینطور دوست ندارن که ثروت بي کلانشون خارج از نسل صفوي ها بچرخه ... البته تا الان تمام

ازدواج هاي فامیلي ما با عشق بوده حتما ملک مطیع هم عاشق ماه بانو شد

مادر و پدر من هم نسبت فامیلي دارند ما همه صفوي هستیم البته مامان من يک سال بعد عروسي

ماه بانو دنیا اومد يعني مادرم شهر بانو و ماه بانو با هم خواهر بودند

romangram.com | @romangram_com