#من_،_قربانی_یک_انتقام_پارت_18
اخي بیچاره به خاطر من از خوابیدنش افتاد ... احمق نشو ترلان ! حتما واسه خاطر احساس
مسئولیت اقاست !
پتوي روي تختم رو انداختم روش و خودم رفتم پايین تا براي اولین بار در عمرم صبحانه درست
کنم
خوب حالا چي درست کنم
چي درست کنم ؟
اممممممممممممممممم ؟
اهان ... فهمیدم ... خودشه
رفتم از تو يخچال دو تا تخم مرغ در اوردم...
اروم باش ترلان .... اروم ... فقط يه نیمروي سادست ... کاري نداري که
اهان ... بسیار خوب ... تابه رو مي زاريم رو گاز
روغن رو توش مي ريزيم
تخم مرغا رو مي شکونیم و بعد تو تابه میريزيم
و بعد نمک رو ... ا ... چقدر نمک بريزم يعني ...
خوب کاري نداره که ... فکر کنم که مريم جون براي هر تخم مرغ يه قاشق چايي خوري نمک
میريخت
بسیار خوب ... دو تا قاشق چايي خوري نمک اضافه مي کنیم
و بعد از 5دقیقه گاز رو خاموش مي کنیم
بـــــــــه به ... به اين مي گم نیمروي مدل ترلاني !!
برگشتم بشقاب بردارم که باديدن بهزاد توي چهارچوب در اشپزخونه هول شدم و فاشق از دستم
افتاد
- ا شما بیدار شديد
بهزاد : بله با اجازه ي شما
- پس بفرمايید صبحانه
بهزاد : بهتري ؟
- بله الحمدلله ... ببخشید که باعث شدم به خاطر من تو زحمت بیافتید
خیلي ريلکس گفت : به خاطر شما نبود صرفا جهت اين بود که اگه بلايي سرت مي اومد مي افتاد
گردن من چون مثلا دست من امانتي
با اينکه ناراحت شدم ولي چیزي به روي خودم نیاوردم و نیمرو ها رو سر میز گذاشتم ... در هر
romangram.com | @romangram_com