#من_،_قربانی_یک_انتقام_پارت_12


گرفتن فوق تخصصش دعوت کنه

منم از امروز صبح داشتم توي گرد گیري به مريم جون کمک مي کردم

بعد از کلي رفت و روب براي حاضر شدن به اتاقم رفتم

يه پیراهن قرمز که بلنديش تا روي زانوم بود پوشیدم و موهام رو هم دورم باز گذاشتم ... مدل

موهام رو خیلي دوست داشتم بالاش لخت لخت بود و پايینش لول واسه همین هیچي بهش نزدم

يه رژ لب کم رنگ و با يه مقدار رژ گونه زدم و يه گل سر قرمز هم به کنار موم زدم

نمیدونم چرا از ديدن خودم انرژي مي گرفتم .... خب بود چیزي داشتم براي دلخوشي ... اما من

حاضر بودم تنها دلخوشیم رو بد تا به به شت دائمي زندگیم نقل مکان کنم البته اگه وجود داشت

با شنیدن صداي اولین زنگ در و باز کردم و اومدم که به سمت پايین بدوم که محکم برخورد

کردم به يکي ... ا ماهان اينجا چي کار میکنه

با خجالت سرم رو پايین انداختم و گفتم : ا ... اقا ماهان شما اينجا چي کار مي کنید

ماهان : سلام ترلان خانم راستش اومده بودم بهزاد رو ببینم

همین حین در اتاق بهزاد باز شد و بهزاد همونطور که تو چارچوب در قرار گرفته بود گفت : ا ماهان

او ...

که با ديدن منو ماهان حرف تو دهنش ماسید و يه پوزخند زد به خودم که نگاه کردم ديدم خیلي

نزديک ماهان ايستادم ببخشیدي گفتم و سريع به سمت پايین حر کت کردم

راستش اصلا حوصله نداشتم تیکه هاي اينو تحمل کنم ... خیلي با من خوبه حالا يه اتو هم دستش

دادم

پايین رفتم و با بهار خانم و شوهرش سلام علیک کرد و روي يه صندلي نشستم

بعد از يه ربع ديگه همه ي مهمونا اومدن

همه مشغوال صحبت بودن که بهزاد و ماهان هم به جمع پیوستند

تک و تنها يه گوشه ايستاده بودم و داشتم به ادمايي که وسط مي رقصیدند نگاه مي کردم

واقعا خیلي ضايه هست که من حتي رقصیدن هم بلد نیستم تازه من سواد هم ندارم ... هه ... من

چقدر از جامعه ي امروز عقبم ... البته اين عقب بودن رو به خیلي چیزاي ديگه ترجیح میدادم

توي فکر بودم که يه دختري کنارم نشست

دختره : تو هم از فرناز خوشت نمیاد يا من اينطوريم

- ببخشید ... فرناز ؟

دختره : اه اخه يه جوري نگاش مي کردي

راست مي گفت وقتي داشتم فکر مي کردم زل زده بودم به فرناز که به بهزاد چسبیده بود


romangram.com | @romangram_com