#مامورین_پر_دردسر_پارت_7

ی به دریا کردم که غرق خواب بود یا قران این چرا این شکلی شدهه ارایشش از دیشب ماسیده بود رو صورتش و تاج
رو موهاشم رو خط انداخته بود و کلشون تو هم گره خورده بودن زدم زیر خنده و با خنده از جام پاشدم و رفتم اماده شم برای رفتن به سازمان یه پالتوی صورتی مدل دار پوشیدم(عکسشو میذارم)با شلوار مشکی چسبون و چکمه های مشکی تا زانو یه شال مشکی هم سرم کردم ارایشم که نمیکردم همین جوری هلوییم برا خودم
دریا رو هم بیدار کردم اونم یه پالتوی سبز پوشید با شال همرنگ و شلوار مشکی و کفش مشکی رفتیم بیرون همه سر میز بودن بابا با دیدنمون لبخندی زد صبحونه رو خوردیم و رفتیم سمت سازمان

بعد از شنیدن پیشنهاد رییس با چشمایی که برق میزد به رییس نگاه کردم و سرمو به نشونه تایید تکون دادم

وارد دفترم شدم یه اتاق حدودا سی متری با یه دست مبل چرم مشکی و میز برای برگذاری جلسه ها از تو کمد مهمات دو تا اسلحه ام پی فایو و یوزی برداشتم و بعد بردشتن یه چاقوی ضامن دار وکیف و دوربین دور برد یه دست لباس مشکی پوشیدم و چاقو رو به رون پام بستم قرار بود به عنوان تک تیر انداز اول سیستم و مختل کنیم و بعد وارد عمل شیم از بچه های خودمون کسی تو تیم عملیاتی نبود اینجوری خیلی بهتر بود
رو به روی ساختمون کمین کرده بودیم
تویه ساختمونه مخروبه اسلحرو به یکی از پنجره ها تکیه دادم و از تو چشمی هدفامو زیر نظر گرفتم پنج تا محافظ دم در بود سه تا از مامورا دم خونه بودن تا سریع افراد تیر خورده رو از دید خارج کنن
خفه کن و رو اسلحه نصب کردم و باز از چشمی هدف و زیر نظر گرفتم با شنیدن فرمان شلیک از گوشی شلیک کردم ،سریع تغییر موقعیت دادم رو نفر بعدی و بازم شلیک
از روی اسلحه بلند شدم و نگاهی به اون سه تای باقی مونده کردم که رو زمین بودن اسلحرو سریع تو کیفاشون گذاشتیم و از ساختمون خارج یوزی رو گرفتم تو دستم و با دو رفتیم تو ساختمون گوشی رو گوشمو فشار دادم و با دست اشاره کردم حرکت کنن
دو تا از مامورا هم با خودم بودن رو بهشون اشاره کردم که بمونن و من میرم داخل سری تکون دادن فاصله مو تا کمین گاه بعدی و ثانیه شمار دوربینا برای چرخش تنظیم کردم و با دو رفتم پشت ستون
3
2
1
یه شلیک تو مرکز دوربین صدای شلیک دستور حمله بود برای تیم جلویی
مسعودی و طاهری هم وارد ساختمون شدن


romangram.com | @romangram_com