#مامورین_پر_دردسر_پارت_54
دریا که اومد سریع ماشینو روشن کردم و رفتیم سمت سازمان
از ماشین پیاده شدم و درشو قفل کردم که چشم تو چشم شدم با اشکان و داداشش
نگاهمو ازش گرفتم و رفتم سمت راهرویی که به ساختمون میخورد
دریا هم قدماشو تند کرد تا بهم برسه
دیدیشون؟-
سرمو تکون دادم که گفت:خدایی خیلی جیگرنااااا
نگاهی بهش کردم :چشم نیما رو دور دیدیا
دریا با بیخیالی:جلو روشم میگم
romangram.com | @romangram_com