#مامورین_پر_دردسر_پارت_29
اهکی پرو میخوان برن جلسه من و نبرن اصلا مگه بدون من جلسه ای هم میشه باشه
تو همین فکرا بودم که دیدم نیما داره میاد سمتم و زیر بازوم و
گرفت و بلندم کرد رفتیم بیرون از اتاق سرمو اوردم بالا و دیدم
چشای اون دوتا داره از حدقه در میاد بی توجه بهشون راه افتادم
سمت راه پله و به نیما با سر اشاره ای به دستبند کردم و کلشو تکون
داد و کلیدو از شاهین گرفت و برام تو هوا پرت کرد که گرفتمش و با گفتن میرم حاضر شم از پله ها رفتم بالا
نیما)
دهن شاهین و اشکان باز مونده بود برگشتن و به ما نگاه کردن که
همزمان من و باراد زدیم زیر خنده
خدایی قیافشون خیلی باحال شده بود
romangram.com | @romangram_com