#مامورین_پر_دردسر_پارت_176
گوشیمو برداشتم که به ستاره زنگ بزنم که در باز شدو دریا و ستاره اومدن داخل.
با تعجب به صورت سرخ ستاره و چشمای اشکی دریا نگاه کردم
با نگرانی رفتم سمت دریا :دریا چیشده؟چرا داری گریه میکنیییییی؟
دماغشو کشید بالا و گفت:چیزی نیست
با عصبانیت بهش نگاه کردم:من و خر فرض کردیییییی؟
با چشمای اشکیش بهم خیره شد:لب تاب ستاره و دزدیدن ازم
:چییییی؟خودت خوبی؟بلایی که سرت نیوردن؟
-خوبم ولی لب تابش و بردن
:فدا
romangram.com | @romangram_com