#مامورین_پر_دردسر_پارت_175
ماشین ستاره بود سریع از ماشین پیاده شد و اومد سمتم
:خوبی؟چیشده؟کی این بلا رو سرت اورد ؟
یکم بهش نگاه کردم و توضیح کوتاهی دادم چند ثانیه ای رفت تو فکر یهو گفت:دریا...لب تاب کو؟
اومدم بگم و صندلی کناریم مگه کوری
ولی با دیدن جای خالیش با تعجب گفتم:من اینجا گذاشته بودمش
ستاره با دست زد تو پیشونیش و اروم کن :لعنت بهت .....لعنت بهت الناز
نیما)
تو اتاق کنفرانس منتظر دریا وستاره بودیم
یسری قتل زنجیره ای تو شیراز اتفاق افتاده بود و قرار بود چهار نفر و اعزام کنن
romangram.com | @romangram_com