#مامورین_پر_دردسر_پارت_170
یکم دوری ازشون بد نبود که بود؟
با گرم شدن چشمام دیگه نتونستم به فکرام دامن بزنم و به اغوش خواب رفتم
با صدای جیغ و ویغ دریا چشام و باز کردم و با حرص به لبخند موزیانه رو ل*ب*ش خیره شدم
دستمو زیر بالشت بردم و پرتش کردم توصورت دریا صاف خورد به
هدف غش غش خندیدم
و از جام بلند شدم و ب سمت
سرویس بهداشتی رفتم و بعد انجام کارهای لازمه اومدم بیرون و
بعد عوض کردن لباسام رفتم پایین
مامان و بابا و دریا پشت میز نشسته بودن و مشغول خوردن صبحانه بودن
یکم از ابمیوه امو خوردم و نگاهی به مامان اینا کردم همچنان مشغول بودن
romangram.com | @romangram_com